به گزارش پژواک بوشهر؛ در «جام رسانه امید» صبح امروز صحنه طرح مباحثی بود که فراتر از یک رویداد رسانهای، ریشه در پرسشهای بنیادین درباره آینده توسعه اجتماعی کشور داشت. در این نشست، محمدحسین حسینزاده، مدیرعامل بانک رسالت، با تمرکز بر نقش مردم در فرایندهای تحول اجتماعی، تلاش کرد تصویری کلانتر از مسیر توسعه در ایران ارائه دهد؛ تصویری که هم از تاریخ الهام میگیرد و هم از ضرورتهای امروز.
تاکید بر «فناوریهای نرم»: بازخوانی یک مفهوم فراموشنشده
حسینزاده، «فناوریهای نرم» را مفهومی برخاسته از تجربه انقلاب اسلامی دانست؛ اما نکته مهمتر در سخنان او، پیوند این فناوریها با «تفکر بسیجی» بود—نه از منظر سازمانی، بلکه از زاویه یک الگوی اجتماعی و فرهنگی. تحلیل سخنان او نشان میدهد که وی خواستار بازگشت به مدلهای مشارکتمحور و مردمپایهای است که در دهههای آغازین انقلاب فعال بودند اما در سالهای اخیر بخشی از ظرفیت آنها در ساختارهای اداری مستهلک شده است.
انقلاب اسلامی؛ از روایت تاریخی تا تحلیل یک مدل اجتماعی
مدیرعامل بانک رسالت، انقلاب اسلامی را «بزرگترین نوآوری اجتماعی معاصر» معرفی کرد. این جمله صرفاً یک توصیف نیست؛ بلکه حامل یک تحلیل کلیدی است:
او انقلاب را نه صرفاً یک دگرگونی سیاسی، بلکه بهعنوان «مدلی از مشارکت مردمی» بازتعریف میکند. این بازتعریف، پیام مستقیمی برای نظام سیاستگذاری امروز دارد؛ اینکه هر نوآوری اجتماعی پایدار، بدون فعالسازی ظرفیت مردم، محکوم به شکست است.
جهاد سازندگی و بسیج مردمی؛ دو تجربه و یک هشدار
حسینزاده با اشاره به تجربههای دهههای نخست انقلاب، جهاد سازندگی و بسیج مردمی، در واقع به شکاف میان ساختارهای امروز و مدلهای مشارکتمحور گذشته اشاره میکند. او با تکیه بر نقش این نهادها در توسعه روستاها، زیرساختها و انسجام اجتماعی، تلویحاً این پرسش را طرح میکند که:
چرا این الگوهای موفق امروز کمتر در ساختار توسعه کشور دیده میشوند؟
سخنان او درباره بسیج مردمی—بهعنوان حرکتی فراسازمانی و خودجوش—نشان میدهد که نگاهش معطوف به احیای نوعی «سرمایه اجتماعی فعال» است؛ سرمایهای که به باور او، هنوز بزرگترین مزیت ایران در برابر چالشهای اقتصادی و اجتماعی محسوب میشود.
پیام اصلی: بازتعریف نقش مردم در توسعه
در جمعبندی، حسینزاده بر لزوم همافزایی میان نهادهای دولتی و نیروهای مردمی تأکید کرد. این نکته، هرچند در ادبیات رسمی بارها تکرار شده، اما در بافت کنونی سخنان او معنای دیگری دارد:
او خواهان جابهجایی نقشها در فرایند توسعه است—از دولتمحوری به مردممحوری، از برنامهریزی بالا به پایین به سیاستگذاری مشارکتی.
این سخنان، اگر در چارچوب سیاستگذاری کلان بررسی شود، حامل یک هشدار نیز هست:
با کاهش نقش مردم در تصمیمسازیها و توسعه اجتماعی، هیچیک از برنامههای اقتصادی حتی اگر دقیق و پرهزینه باشند، به دستاورد پایدار نخواهد رسید.